من اینجا ، لب دریاچه، جلوی انعکاس ماه روی آب دریاچه، دارم یکی یکی می‌شمرم قدم‌هایی رو که ازش دور شدم.

سایه‌ها هم کم و بیش هستن. پشت درختا، لای بوته‌ها و توی آب سرد دریاچه. سنگینی‌ نگاهشون رو روی خودم حس می‌کنم.صدای زمزمه‌هاشون توی گوشم می‌پیچه.نمی‌دونم ماهیا خوابن یا بیدار. باد می‌وزه و سطح دریاچه‌ رو می‌لرزونه. بوته‌ها و شاخه‌ها خش خش می‌کنن. من هنوز آرومم. به آسمون صاف نگاه می‌کنم. ستاره‌ها مثل همیشه براق و درخشنده راه درست رو نشون می‌دن. ولی دیگه برام خسته‌کننده‌ان. درستی و راستی‌شون از حد تحملم خارجه. جغد بی‌سروصدا پر می‌زنه و از بالای سرم رد میشه.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

amozesh نمونه سوالات نهایی Kim فروشگاه آنلاین لباس مواجهه این روزهایِ من زندوني عشق جذاب دانلود | دانلود آهنگ و فیلم یک وبلاگ عالی برای ریپورتاژ وردپرس نمایندگی فروش محصولات چوبی و دکوراتیو NB